من فرشته ای دارم...
من فرشته ای دارم که اواز کنان از میان خیال و رویا از بین تشویشها و ترسهایم به سوی من امد به سوی اسمان سپید رنگ زندگیم خانواده من فرشته ای دارم که روشنایی در دستانش و نور در چشمانش و برای من امید اورد من فرشته ای دارم که در میان این دنیای لایتناهی جایی که فقط من بودم و یکتا خدایم و رویای تو در صبحی درخشان که خورشید نور افشانی میکرد و زمین را جلا می داد با ان پرتوهای خورشید زاده شدی و من فرشته ای را دیدم که دست در دستان من و چشم درچشمان من قدم به این دنیا نهاد بوسه بر قدمهای کوچکت ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
17:41